علت عملی نکردن تصمیمات چیست
چرا گاهی قدرت عملی کردن تصمیماتمان را نداریم
یکی از اتفاقات درون ذهنی که روزانه هزاران بار به صورت نامحسوس با آن سرکار داریم تصمیم گیری است. اما گاهی این تصمیمات آنقدر ناچیز جلوه می کنند که به چشم نمی آید به عنوان مثال ، تصمیم گرفتن برای آب خوردن ، چک کردن موبایل ، یا فکر کردن در مورد چیزی. گاهی مواقع هم تصمیم های راهبردی میگیریم که کاملا فرآیند تصمیم گیری را درک میکنیم در اینجا منظورمان دقیقا همین حالت دوم است.
بارها تصمیم گرفته ایم که:
- صبح ها نرمش. ا شروع کنیم
- زبان انگلیسی یاد بگیریم یا قرآن را فرا بگیریم
- رژیم گرفته و لاغر شویم
- روزانه یک صفحه کتاب بخوانیم
اما هر بار یکی از این دو اتفاق برایمان افتاده است:
- یا اصلاً شروع نکرده ایم
- یا اندکی بعد از شروع، ادامه اش نداده ایم
دو راه برای حل این مشکل فراگیر وجود دارد:
1 - مشکل ما، نداشتن اراده نیست. پس به خودمان انگ بی ارادگی نزنیم. اگر بی اراده بودیم، تمام کارهای بزرگی که در زندگی انجام دادیم - مانند تحصیل، ازدواج، راه اندازی شغل و ... - را نمی توانستیم محقق کنیم.
"دارن هاردی"، نویسنده کتاب "اثر مرکب" می گوید که مشکل ما در عملی نکردن تصمیمات مان، نداشتن انگیزه کافی است
اگر به شما بگویند سال آینده شما مهاجرت خواهید کرد ۱۰۰% یک موسسه را برای آموزش زبان انتخاب خواهید کرد. کاری که در 12 سال گذشته نتوانستیم؛ چرا؟ چون قبلاً موتور محرکه ای به نام "انگیزه" نداشتیم ولی الان داریم چون می دانیم سال آینده همین موقع، برای سوار شدن به تاکسی هم نیازمند زبان انگلیسی خواهیم بود. بنابر این، در بطن هر تصمیمی، باید انگیزه ای قوی نیز تعریف شود
2 - بعد از تعریف انگیزه، پیشنهاد مشخص من استفاده از روشی است که آن را "روش عدد یک" نامیده ام.
هر کاری را از کوچک ترین واحد آن که "یک" هست، شروع کنیم. مثلاً از همان روز اولی که تصمیم به نرمش صبحگاهی گرفتیم، نیازی نیست نیم ساعت نرمش کنیم بلکه کافی است روز اول، فقط "یک دقیقه" نرمش کنیم؛ بله، فقط یک دقیقه. اگر می خواهیم زبان خارجی یاد بگیریم، نیازی نیست از همان اول کار، خودمان را درگیر انواع کلاس ها و کتاب ها بکنیم. کافی است تصمیم بگیریم هر روز "یک واحد" لغت یاد بگیریم. منظور از "یک واحد" کمترین تعداد لغتی است که می توانیم در یک روز بخوانیم. این یک واحد می تواند حتی یک کلمه باشد (در اینجا کاری با این که حفظ لغت روش خوبی برای یادگیری زبان هست یا نه ندارم).
اگر می خواهیم از حجم غذایمان بکاهیم، نیازی نیست فوراً درگیر یک رژیم غذایی سختگیرانه شویم. کافی است روز اول، تنها یک قاشق از غذای مان را کم کنیم. اگر می خواهیم پیاده روی کنیم، روز اول به اندازه "یک واحد" پیاده روی کنیم. یک واحد من می تواند فقط 100 متر باشد و یک واحد شخص دیگری 200 متر. مهم این است که از عددی شروع کنیم که به هیچ عنوان - تأکید می کنم به هیچ عنوان - فشار و سختی بر ما تحمیل نکند. بعد از این که کارمان را با یک واحد شروع کردیم، کافی است بسته به نوع تصمیم و مقتضیات آن یکی از این دو کار را انجام دهیم:
الف) همان یک واحد را در روزهای بعد نیز ادامه دهیم؛ مثلاً هر روز فقط 5 لغت حفظ کنیم. هر روز دو بیت شعر بخوانیم و ...
ب) آرام آرام و بعد از تثبیت واقعی در مرحله اول، کمی بر آن یک واحد اولیه، بیفزاییم؛ مثلاً اگر روزهای اول، تنها یک صفحه کتاب می خواندیم، در هفته بعد روزانه 7 صفحه و چند روز بعد روزانه 12 صفحه بخوانیم و همین طور الی آخر.
یا اگر روزهای اول، روزی 100 قدم پیاده روی می کردیم، رفته رفته بر آن بیفزاییم و روزانه 200 متر و 300 متر و 500 متر و ... پیاده روی کنیم تا به سقف مورد نظرمان که روزی 2 کیلومتر است برسیم و همان را تثبیت کنیم. یا اگر می خواهیم مصرف برنج مان را به نصف کاهش دهیم، روزهای اول، قبل از شروع به غذا خوردن، یک قاشق برنج از بشقاب مان را برداریم و بیرون بگذاریم. بعد از آن که یک قاشق کمتر برایمان عادی شد، دو قاشق کم کنیم، بعد از چند روز 4 قاشق کم کنیم تا این که مثلاً در یک ماه به نصف بشقاب برسیم. اگر کسی نمی تواند تصمیمات اش را با کمترین واحد آن شروع کند، مثلاً نمی تواند روزی یک دقیقه نرمش کند یا فقط یک لغت حفظ کند، من هیچ راه حلی برای او سراغ ندارم. اما فارغ از این کنایه(!) مطمئن هستم در هر انسانی این توانایی حداقلی وجود دارد که از روش "عدد یک" استفاده کند و موفق هم بشود.
با سامانه جاب اینفو ( job info ) شغل خود را با هزینه کمتر از یک پیترا برای یک سال تبلیغ کنید
خیلی ها دنبال شما می گردند! دیده شوید
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید