آیا نام شما هم در لیست اسامی و معانی محبوب پسرانه و مردانه است؟

آیا نام شما هم در لیست اسامی و معانی محبوب پسرانه و مردانه است؟

آیا محبوب ترین اسامی و نام مردان و پسران ایرانی و معنی هر کدام را می دانید؟

  • ۱۳۹۷/۰۹/۲۹
  • اجتماعی
  • ۱۵۸۸۶

در اینجا منتخبی از محبوب ترین نام و اسامی پسرانه ای که انتخاب شده همراه با معنی و ریشه آنها ، برای شما شرح داده شده است

چنانچه علاقمند به دیدن و مطالعه محبوب ترین نام ها و اسامی دخترانه همراه با معنی و ریشه آنها نیز باشید، کافیست روی لینک روبرو کلیک کنید>>>  اسم های زیبای دخترانه

 

معنی اسم و نام .  .   .   .>>>  ماهان :    (اَعلام) 1) نام پسر كيخسرو، پسر اردشير، پسر قباد؛ 2) نام يكي از شهرهاي استان كرمان؛ 3) نام دشت بزرگي در مغربِ تبريز.

معنی اسم و نام .  .   .   >>>  كسري(كسرا):    (معرب از فارسيِ خسرو)؛ (اَعلام) عنوان هر يك از پادشاهان ساساني. + ( خسرو.

معنی اسم و نام .  .   .   .  صدرا :    (عربي ـ فارسي) (صدر + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به صدر، ( صدر؛ 2- (اَعلام) فيلسوف و متکلم ایرانی [حدود 979- 1050 قمری] معروف به صدرا، ملاصدرا و ملقب به صدرالدين و صدرالمتألهين. مؤلف اسفار در فلسفه و شرح چندین اثر فلسفی پیشینیان از قبیل شرح هِدایه، شواهد ربوبیه، شرح حکمت اشراق، همه به عربی و سه اصل به فارسی، در انتقاد از متعصبان.

معنی اسم و نام .  .   .   . كيان:    1- (به مجاز) سروران و بزرگان؛ 2- (اَعلام) 1) كي‌ها، هركدام از پادشاهان داستاني ايران از كيقباد تا دارا؛ پادشاهان و سلاطين؛ 2) نام شهرستانی در شهرکرد، در استان چهارمحال و بختیاری.

معنی اسم و نام .  .   .   . سامين :  (سام + ين (پسوند نسبت))، منسوب به سام، ( سام.

معنی اسم و نام .  .   .   . شایان :    (اسم فاعل از شايستن)، 1- شايسته، سزاوار، در خور؛ 2- (به مجاز) بسيار، فراوان.

معنی اسم و نام .  .   .   . علي‌رضا(علیرضا) :    (عربي) از نام‌هاي مركب، ( علي و رضا.

معنی اسم و نام .  .   .   . برسام : از نام های اصیل ایرانی است که طرفداران بسیاری دارد. بَرسام : (اَعلام) 1) از نام‌هاي شاهنامه؛ 2) فرزند بيژن فرمانرواي سمرقند كه با يزدگرد جنگيد.

معنی اسم و نام .  .   .   . رامان :    1- (رام + ان (پسوند نسبت))، منسوب به رام، ( رام 1- ،2- و3- ؛  2- (اَعلام) نام ناحيه‌اي است در شهرستان اهواز.

معنی اسم و نام .  .   .   . ساتيار : (اوستايي) 1- از نام‌هاي زرتشتي كه گونه‌ي ديگر آن به نظر مي‌رسد ساديار باشد؛ 2- (اَعلام) نام يكي از سرداران داريوش.

معنی اسم و نام .  .   .   . ميلاد : (عربي) 1- زمان تولد؛ 2- (در قديم) تولد؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) پدر گرگين و از پهلوانان ايران باستان.

معنی اسم و نام .  .   .   . حسين :  (عربي) 1- خوب، نيكو؛ 2- (اَعلام) 1) حسین ابن علی: [= امام حسین (ع)] [4-61 قمری] سومین امام شيعيان، ملقب به سِیدالشُهَدا و خامس آل عبا، که خلافت یزید ابن معاویه را نپذیرفت و در جنگ با سپاهیان اموی همراه جمعی از یارانش شهید شد؛ 2) حسین ابن روح نوبختی: [قرن 4 هجری] سومین نایب از نایبهای چهارگانه‌ي امام قائم شیعیان، حضرت مهدی (ع)؛ 3) حسین ابن محمّد آوی: [قرن 8 هجری] اولین مترجم کتاب محاسن اصفهان مافروخی از عربی و فارسی؛ 4) حسین ابن منصور: [قرن 4 هجری] اندیشمند ایرانی، از مردم فارس، از بزرگان صوفیه و مؤلف چندین کتاب، که تنها یکی از آنها به عربی در دسترس است، به نام کتاب الطَّواسین. او در بغداد 8 سال زندانی و پس از آن تکفیر و سنگسار شد و جسدش را سوزاندند؛ 5) حسین ایلکانی، نام دو تن از شاهان جلایری. حسین اول: (= حسین جلایر) سومین شاه [776-784 قمری] سلسله، که در تبریز بر تخت نشست و به دست برادرش احمد ایلکانی کشته شد. حسین دوم: (= حسین ابن علاءالدوله) آخرین شاه [827-835 قمری] سلسله‌ي ایلکانی، که بر بخشی از عراق حکومت کرد، به دست قراقوینلوها کشته شد؛ 6) حسین بایقرا: شاه [873-911 قمری] سلسله‌ي تیموری در خراسان و ماوراءالنهر، که علیشیر نوایی وزارت او را داشت؛ 7) حسین صفوی: شاه ایران [1105-1135 قمری] از سلسله‌ي صفوی، معروف به شاه سلطان حسین، که افغانان در زمان او به ایران حمله و او را از سلطنت خلع کردند و پس از مدتی کشتند.

معنی اسم و نام .  .   .   . متين:    (عربي) 1- داراي پختگي، خردمندي و وقار، داراي متانت؛ 2- استوار، محكم؛ 3- از نام‌ها و صفات خداوند.

معنی اسم و نام .  .   .   . باربد : [(بار = رخصت، اجازه + بد/ badـ/ و/ bodـ/ (پسوند محافظ يا مسئول)]، 1- خداوندِ بار (بارگاه)، پرده‌دار؛ 2- (اَعلام) نوازنده و موسيقي دان معروف دربار خسرو پرويز. نام او در پهلوی به صورت‌هاي پهربد و پهلبد و در منابع عربی به صورت بَهلبَذ به کار رفته است.

معنی اسم و نام .  .   .   . حسام :   (عربي) (در قديم) شمشير تيز و برنده.

معنی اسم و نام .  .   .   . آريا : 1- آزاده و نجيب؛ 2- (اَعلام) 1) شعبه‌اي از نژاد سفيد كه از روزگاران بسيار قديم در ايران، هند و اروپا ماندگار شده‌اند؛ 2) نژاد هند و اروپايي.

معنی اسم و نام .  .   .   . مبين:    (عربي) 1- روشنگر، آشكار كننده؛ 2- (درقديم) آشكار، هويدا، روشن؛ 3- (در قديم) نوراني، روشن.

معنی اسم و نام .  .   .   . آبتين : (اَعلام) (= آپتین و آتبین)، ( آتبين. نام پدر فريدون پادشاه پيشدادي

معنی اسم و نام .  .   .   . حميد :  (عربي) 1- ستوده، ستايش شده.

معنی اسم و نام .  .   .   . سپنتا : (اوستايي) پاك و مقدس.

معنی اسم و نام .  .   .   . ساميار : (سام = سبيكه‌ي زر و سيم + يار (پسوند دارندگي)) (به مجاز) ثروتمند.

معنی اسم و نام .  .   .   . آروین : 1- امتحان و آزمايش و تجربه؛ 2- آزموده و آزمايش شده.

معنی اسم و نام .  .   .   . هیراد : (دساتیر) 1- خود را به مردم تازه روی و خوشحال وانمود کردن؛ 2- بشیر.

معنی اسم و نام .  .   .   . عرشيا :   (عربي ـ فارسي) [عرش + ي (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت يا اسم ساز)]، منسوب به عرش، ، عرش.

معنی اسم و نام .  .   .   . ايليا : (عبری) 1- خداوند خدای من است؛ 2- (اَعلام) 1) (در تورات) از انبیای بنی اسرائیل [حدود 875 پیش از که در عهد عتیق، عهد جدید و قرآن (= الياس) از او یاد شده است؛ 2) (در سُریانی) نام امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع). 

معنی اسم و نام .  .   .   . سام :    (در اوستايي) 1- به معني سياه؛ 2-  نام خانواده‌اي ايراني؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) ايراني نواده‌ي گرشاسب جهان پهلوان پدر زال و جد رستم جهان پهلوان؛ 4- (در عبري) سام به معني «اسم» و آن نام فرزند ارشد نوح نبي(ع) مي‌باشد، که قوم سامی به او منسوب است.

معنی اسم و نام .  .   .   . سينا : ابوعلي سينا دانشمند معروف ايراني؛ 2) سینا (= صحرای سینا) شبه جزیره‌ي بیابانی، در شمال شرقی مصر، که از صحرای شرقیه‌ي مصر به وسیله‌ی کانال سوئز جدا می‌شود. جبل موسی در آن واقع است.

معنی اسم و نام .  .   .   . رادوین :    (راد = جوانمرد + وین (پسوند تصغیر))، 1- جوانمرد کوچک؛ 2- (به مجاز) راد و جوانمرد.

معنی اسم و نام .  .   .   . آرمين : (اَعلام) 1) نام چهارمين پسر كيقباد سردودمان كياني؛ 2) نژاد آرمين. +   كي آرمين، 2)

معنی اسم و نام .  .   .   . محسن:    (عربي) 1- (در قديم) نيكوكار، احسان كننده؛ 2- از نام‌ها و صفات خداوند؛ 3- (اَعلام) 1) نام فرزند علي ابن ابي‌طالب(ع)؛ 2) نام فرزند امام هفتم شيعيان امام موسي‌الكاظم(ع).

معنی اسم و نام .  .   .   . ماکان :    (عربي) 1- (در قديم) آنچه بوده است؛ 2- (اَعلام) نام پسر كاكي از سران ديالمه [قرن 3و 4 هجری] كه در آغاز نزد ابوالحسين ناصر در گرگان بسر مي‌برد و از سران با نفوذ او بود و مدتي از جانب وي بر «تميشه» حكومت مي‌كرد.

 

معنی اسم و نام .  .   .   .   مهدی : معنی اسم  مهدی در لغت به فتح ميم به معناي هدایت كرده شده ، جمع آن« مهديون » است  مهدي منتظر صاحب الامر بقيه الله همنام پيامبر اسلام (ص) دوازدهمين امام معصوم كه اكنون از نظر ها غايب است. بزرگترين آرمان جهان اسلام ظهور آن منجي يگانه عالم بشريت است كه به اراده الهي جهان را پر از عدل و داد ميكند « يملاء الله الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً وجوراً »  كه البته اين اعتقاد ريشه در قرآن كريم نيز دارد :

« ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون »  از اين جهت منتظران ظهور آن حضرت بايد در طهارت نفس و خودسازي خود تلاش كنند تا مصداق بندگان صالح خدا باشند .هر كس نام فرزندش را مهدي بگذارد و از روي علم و ارادت به ولايت امام زمان (عج) و با تكرار نام « مهدي » فلسفه غيبت و ظهور منجي عالم بشريت را در دل و جان زنده كند قطعاً نام او و خانواده اش در زمره منتظران صادق امام زمان

( عج ) نوشته خواهد شد و خداوند متعال به لحاظ ارادت آن خانواده به نام و ياد امام زمان (عج) بلا و سختي ها را از آنها دور خواهد كرد و شور و امید و آرمان خواهي را در قلب و روح آنان روز به روز بيشتر
مي نمايد.

دل من طـالب پيرمــــغان است     همـان پيـري كه از ديده نهــان است
اگر دم مي زنم از ســـاغر و مـي     مرادم مهدي صاحب زمان ( عج) است

 

معنی اسم و نام .  .   .   . مارتیا :    (پهلوي) 1- آدمي، انسان؛ 2- (اَعلام) نام پیشوای شورش عیلام در کتیبه‌ي بیستون، منسوب به داریوش اوّل.

معنی اسم و نام .  .   .   . یاسر :    ‌(عربي) 1- شتركُش كه گوشت قسمت كند؛ 2- آسان؛ 3- چپ، طرف چپ؛ 4- (اَعلام) نام صحابي مشهور پدرِ عمار، که خود و همسرش (سمیّه) به خاطر پذیرش اسلام، شکنجه شدند و به شهادت رسیدند.

معنی اسم و نام .  .   .   . فرشيد:    1- (مخفف فرشيدورد)،   فرشيدورد؛ 2- شكوه و روشنايي، شكوه خورشيد، شكوه درخشان.

معنی اسم و نام .  .   .   . مجتبي:    (عربي) 1- (در قديم) برگزيده شده، انتخاب شده؛ 2-(اَعلام) لقب حسن ابن علي امام دوم شيعيان (امام حسن مجتبي)(ع)،    حسن. 3- 1)

معنی اسم و نام .  .   .   . بابك : 1- پرورنده و پدر را گويند؛ 2- (در قديم) خطاب فرزند به پدر از روي مهرباني؛ پدر جان؛ 3- (اَعلام) 1) پدر اردشیر بابکان [قرن 2 میلادی]؛ 2) نام دلاور ايراني كه از سوي اردوان فرمانرواي اصطخر بود [قرن 3 هجری]؛ 3) نام موبدي در روزگار انوشيروان كه ديوان عرض و سپاه به دست وي بود؛ 4) بابک خرّم دین [223 هجری] رهبر ایرانی خرّمدینان، که قیام آنان را در آذربایجان بر ضدّ خلیفه‌ی عباسی رهبری کرد. سرانجام افشین او را فریب داد و دستگیر کرد و او در بغداد کشته شد.

معنی اسم و نام .  .   .   . زكريا : (اَعلام) ۱) زکریای نبی: [قرن ۶ هجری] از پیامبران بنی اسرائیل و مؤلف احتمالی کتاب زکریای نبی از کتابهای عهد عقیق، که نام او در قرآن آمده است. ۲) (به روایت انجیل) پدر یحیی تعمید دهنده، کاهن معبد بیت‌المقدس، که خود و همسرش تا سالخوردگی فرزندی نداشتند، تا آنکه جبرئیل به او مژده داد که صاحب پسری خواهد شد و همسرش یحیی را زایید؛ ۳) زکریای قزوینی: [حدود ۶۰۰-۶۲۸ قمری] دانشمند ایرانی، مؤلف کتابهای عجایب المخلوقات، در جهان شناسی و آثار البلاد، در جغرافیا.

معنی اسم و نام .  .   .   . یاشا :    (تركي) به معني زنده باد!، آفرين!.

معنی اسم و نام .  .   .   . سيروس : 1- (تلفظ فرانسوي كوروش)، ( كوروش؛ 2- (اَعلام) از زمره‌ي نام‌هاي كهن ايراني؛ 3- ابرِ سيروس.

معنی اسم و نام .  .   .   . طه :    (عربي) (= طاها) (اَعلام) 1) بيستمين سوره از قرآن كريم داراي صد و سي و پنج آيه؛ 2) طه به لغتِ طي «يا محمّد» مي‌باشد يعني اي محمّد، و به قولي نام پیامبر اسلام(ص) مي‌باشد. + ن.ك. طاها.

معنی اسم و نام .  .   .   . ماهور :   1- (در علوم زمین) هریک از برآمدگی  های دامنه  ی کوه یا برآمدگی  هایی که در دشت پدید می  آید؛ 2- (در موسیقی ایرانی) یکی از هفت دستگاه؛ 3- (در قدیم) (در موسيقي ايراني) از شعبه  های بیست و چهارگانه  ی موسیقی ایرانی.

معنی اسم و نام .  .   .   . كيارش:    (از كي + آرش)، 1- در اوستا «kavi arshan» به معني كي و شهريار دلير؛ 2- (اَعلام) نام يكي از چهار پسر كيقباد است.

 

معنی اسم و نام .  .   .   . کارن :    (= قارِن)، ن قارِن.

معنی کارن در ویکی پدیا:

قارن (معرب کارن) پسر کاوه آهنگر و یکی از پهلوانان ایرانی شاهنامه و سپهدار ارتش ایران از زمان پادشاهی فریدون تا کی‌قباد است. وی بسیار دلیر بود و به همین دلیل به او کارن رزم‌زن می‌گفتند. مرکب از کار (به مفهوم کار زار و پیکار و رزم) + کسره و نون که پسوند نسبت است. منسوب به رزم یامنسوب به کاروزار یا جنگجو. همچنین نام یکی از خیابانهای معروف ساری نیز قارن می‌باشد. اسم کارن در دیگر کشور ها اسم کارن Karen در زبان انگلیسی نام دخترانه است و این اسم در دهه های ۵۰ و ۶۰ در امریکا جزو ۱۰ نام مرسوم دخترانه بوده است و معنی پاک و خالص می دهد. اسم کارن در زبان ارمنی همانند زبان فارسی یک نام پسرانه است که طبق نظریه ای از اسم شاهزاده ایرانی به همین اسم گرفته شده است. اسم کارن Karen یا Caren یک نام بین المللی است که در خیلی از کشور ها مثل انگلیس، امریکا، استرالیا دانمارک و … برای نامگذاری فرزندان استفاده می شود. کارن معادل دانمارکی نام کاترین است. کاترین یک شکل انگلیسی از نام یک قدیس در اسکندریه بود. کاترین به خاطر عقاید مسیحی‌اش به مرگ محکوم بود. از همان روزها صفت پاکی و پاکدامنی (katharos)را به این فرد دادند.

معنی اسم و نام .  .   .   . یاسین :    (عربي) (اَعلام) (= يس) سوره‌ي سي و ششم از قرآن كريم، داراي صدو هشتاد و يك آيه.

معنی اسم و نام .  .   .   . آرين : (= آريا)، آريايي، آریا. ( آريا.

 

معنی اسم و نام .  .   .   . علي :   (عربي) 1- بلند، بلند بر آمده، بلند قدر؛ 2- بزرگ، شريف؛ 3- توانا؛ 4- كلان؛ 5- نامي از نام‌هاي خداي تعالي؛ 6- (اَعلام) 1) حضرت علی(ع): (= حضرت امير)، ابوالحسن علی ابن ابی طالب، [حدود 23 پیش از هجرت – 40 قمری] نخستین امام شیعیان، ملقب به امیرالمؤمنین، مرتضی علی، شاه نجف، پسر عمو و داماد پیامبر اسلام(ص)، خلیفه‌ي چهارم مسلمانان [35-40 هجری]، نخستین مردی که اسلام آورد و در راه ترویج اسلام کوشش بسیار کرد. در وقت نماز به دست یک تن خارجی به نام ابن ملجم در مسجد کوفه شهید شد. آرامگاهش در نجف زیارتگاه است؛ 2) علی ابن حسین(ع): (= امام زین‌العابدین)،   زین‌العابدین.2- 1) ؛   3) علی ابن محمّد(ع): (= امام علي‌النقي)، ا نقي.2- ؛  4) علی ابن‌ موسی الرضا(ع): (= امام رضا)،   رضا 2- 1) ؛  5) علي ابن احمد کاتب: (= منتخب الدین بدیع جوینی) [قرن 6 هجری]، رئیس دبیرخانه‌ي سلطان سنجر و از نویسندگان آن دوره. از آثار اوست: عَتَبَةٌ الکَتَبَه؛ 6) علی ابن احمد نیشابوری: (= واحدی) [قرن 5 هجری] ادیب، زبان‌شناس و مفسر ایرانی، مؤلف تفسیری معروف به تفسیر واحدی به عربی، کتاب المَغازی و شرح دیوان مُتَنَبی؛ 7) علی ابن بویه: (= عمادالدوله) نخستین شاه [322-338 قمری] دیلمی فارسی و بزرگترین پسر بویه؛ 8) علی ابن جولوغ: (= فرخی سیستانی)، شاعر فارسی سرای ایرانی در دربار محمود غزنوی. دیوانش چاپ شده است؛ 9) علی ابن حَمدان: (= سیف الدوله حمدانی) فرمانروای حمدانی شام [333-356 قمری]، که به جنگ با دولت بیزانس پرداخت و از ادیبان و شاعران حمایت می‌کرد. مُتَنَبی، فارابی و ابوالفرج اصفهانی در دربار او بودند؛ 10) علی ابن طاهر: امیر [213-214قمری] سلسله‌ي طاهریان در خراسان، که پس از برادرش طلحه، از سوی برادر دیگرش عبدالله ابن طاهر جانشین او شد، ولی در جنگ با خارجیان در نزدیکی نیشابور کشته شد؛ 11) علی ابن عیسی: [قرن 5 هجری] چشم پزشک مسلمان ساکن بغداد، مؤلف تذکرة الکُحالین، از مهمترین کتابهای چشم پزشکی قدیم؛ 12) علی ابن مأمون: امیر خوارزم [387-400 قمری] از سلسله‌ي مأمونیان که مقدم ابن سینا را گرامی داشت و به او محبت کرد؛ 13) علی ابن محمّد بسطامی: (= مُصَنِّفَک) [802-874 قمری] نویسنده‌ي ایرانی تبار ساکن استانبول، مؤلف کتابهایی به عربی و فارسی، از جمله: شرح بُردَه و شرح مصباح؛ 14) علی ابن محمّد: (= سمری) [قرن3 و4 هجری] چهارمین و آخرین نایب امام زمان، که با مرگ او غیبت کبرا آغاز شد؛ 15) علی ابن موسی تاشفین: امیر[500-537 قمری] سلسله‌ي مرابطون در مراکش و جنوب اسپانیا.

 

معنی اسم و نام .  .   .   . يونا:    (عبري) 1- به معني «خداوند مي‌دهد»؛ 2- (اَعلام) نام ديگر حضرتِ يونس(ع). [صاحب قاموس كتاب مقدس در ذيل مدخل يونس گفته است لفظ يونا به معني كبوتر است]. يونس.

معنی اسم و نام .  .   .   . رادمهر :    خورشيد بخشنده، بخشنده همچون خورشيد.

معنی اسم و نام .  .   .   . آرشا :  (=آردا، ārdā)، مقدس.

معنی اسم و نام .  .   .   . حميدرضا :    (عربي) از نام‌هاي مركب، حميد و رضا.

معنی اسم و نام .  .   .   . رضا :  (عربي) 1- رضايت، راضي، خشنود؛ 2- (در تصوف) رضا اين است كه بنده از مشيّت حق گله نكند و نامرادي را رضاي حق بداند و با روي خوش بپذيرد. 3- (اَعلام) 1) امام رضا(ع): (= علي ابن موسي الرضا)، ابوالحسن علی ابن موسی [151-203 قمری] هشتمين امام شيعيان، که مأمون زیر فشار ایرانیان او را ولیعهد خود کرد، سپس مسموم و به شهادت رساند. آرامگاهش در مشهد بزرگترین زیارتگاه ایران است. امام غریب، شاه خراسان و ضامن آهو از لقبهای اوست؛ 2) رضا عباسی: [زنده در 1000 قمری] نقاش ایرانی، از مردم کاشان. در دربار شاه عباس کبیر فعالیت داشت؛ 3) رضا قلی خان للـه باشی، ر هدایت 3- 1)

معنی اسم و نام .  .   .   . محمّد :    (عربي) 1- ستوده، بسيار تحسين شده؛ 2- آن‌كه خصال پسنديده‌اش بسيار است؛ 3- (اَعلام) 1) حضرت محمّد (=حضرت رسول): [571 میلادی- 11 هجری] پیامبر اسلام(ص). ملقب به مصطفی، از قبیله‌ي قریش و طایفه‌ي بنی هاشم در مکه‌ي عربستان. پس از وفات پدرش عبدالله، زاده شد. مادرش را در 5 سالگی از دست داد. در 25 سالگی ازدواج کرد. برای تجارت به برخی سرزمینهای همجوار سفر کرد. در 40 سالگی مردم را به دین اسلام فراخواند. پس از 13 سال به یثرب (مدینه) مهاجرت کرد. با کمک مردم این شهر اسلام را در سراسر عربستان گسترش داد. در مدینه درگذشت؛ 2) نام سوره‌ي چهل و هفتم از قرآن کریم دارای سی و هشت آیه؛ 3) نام سه تن از امویان آندلس؛ 4) نام شش تن از شاهان عثمانی؛ 5) نام دوازده تن از فرمانروایان غرناطه از سلسه‌ي بنونصر؛ 6) نام سه تن از شاهان تیموری هند؛ 7) محمّد ابن محمود غزنوی: شاه غزنوی [421-432 قمری]، ملقب به جلال‌الدوله؛ 8) محمّدابن ملکشاه: (= سلطان محمّد اول سلجوقی)، شاه سلجوقی [498-511 قمری] از سلسله‌ي سلجوقیان بزرگ؛ 9) محمّد ابن منّور: [قرن 6 هجری] نویسنده‌ي ایرانی، مؤلف کتاب اسرارالتوحید، در شرح حال و سخنان جدش ابوسعید ابوالخیر؛ 10) محمّد حنفیه: [16-81 قمری] فرزند حضرت علی(ع) از خوله؛ 11) محمّد خوارزمشاه: شاه سلسله‌ي خوارزمشاهیان [596-617 قمری]؛ 12) محمّد سلجوقی: شاه سلجوقی عراق و کردستان [548-554 قمری] ملقب به محمّد ثانی؛ 13) محمّد شاه قاجار: شاه ایران [1250-1264 قمری]، ملقب به محمّد شاه غازی، پسر عباس میرزا نایب السلطنه و نوه‌ي فتحعلی شاه.

معنی اسم و نام .  .   .   . سعيد : (عربي) 1- خجسته، مبارك؛ 2- (در قديم) خوشبخت، سعادتمند؛ 3- (اَعلام) 1) سعیدابن زید: [قرن اول هجری] صحابی پیامبر اسلام(ص)، پسر عمو، شوهر خواهر و برادر زن عمر خطاب، از نخستین مسلمانان و از مهاجران؛ 2) سعید ابن عاص: [قرن اول هجری] امیر و فاتح عرب از بنی امیه، والی کوفه و والی مدینه؛ 3) سعید ابن عثمان: [قرن اول هجری] سردار عرب فرزند عثمان خلیفه، والی خراسان و فاتح ماوراءالنهر که در مدینه به دست اسیران بخارایی کشته شد.

معنی اسم و نام .  .   .   . سانيار : (سان = كيفيت، چگونگي، قدرت، عزت + يار (پسوند دارندگي))، داراي عزت و قدرت و كيفيت.

معنی اسم و نام .  .   .   . راستین :    1- حقيقي، واقعي؛ 2- (در قدیم) راست قامت.

معنی اسم و نام .  .   .   . آتيلا : 1- (تركي) (آت به معني اسب + يلا (صفت))، به معني چابك، شجاع؛ نامي، نامدار(؟)؛ 2- (اَعلام) پادشاه هون‌ها [434-453 میلادی] که به روم شرقی تاخت و کشتار و ویرانی بسیار کرد، در جنگ با روم غربی شکست خورد، کشیشان به او تازیانه‌ي خدا لقب داده بودند.

معنی اسم و نام .  .   .   . آراز :  (تركي) 1- ارس؛ 2- (اَعلام) قهرمان منسوب به طايفه‌ي آس. + ن.ك. آراس، 1-

معنی اسم و نام .  .   .   . رادین :    آزادوار، آزاده، به مانند آزاده.

معنی اسم و نام .  .   .   . آراد : 1- (اَعلام) (در آیین زرتشتی) نام فرشته‌ي موكل بر دين و تدبير امور و مصالحي كه به روز آراد متعلق است، روز بيست و پنجم ماه شمسي به نام اوست؛ 2- (در پهلوي) آراي، آراينده.

معنی اسم و نام .  .   .   . یاشار :    (تركي) به معني زنده باد!، آفرين!.

معنی اسم و نام .  .   .   . رادمان :    1- رادمنش، كريم، با سخاوت؛ + ر رادمن؛ 2- (اَعلام) نام سرداري معاصر خسرو پرويز ساساني.

معنی اسم و نام .  .   .   . رايان : (اَعلام) نام كوهي در حجاز و نام شهري و روستايي است.

معنی رایان در ویکی پدیا : رایان نامی پارسی و به معنای اندیشمند که از واژه اوستایی “رینت/Raonat” می‌آید. رایان (Rayan or Ryan) در میان اسم‌های انگلیسی از ریشه ایرلندی و به معنی ِ «شاه» است .ودر انگلیس به معنی دری از درهای بهشت است.در ایران قدیم به مردان رایان می گفتند.

معنی اسم و نام .  .   .   . علي سان(علیسان) :  (عربي ـ فارسي) (علي + سان (پسوند شباهت))، مانند علي، علي وار.

معنی اسم و نام .  .   .   . عرفان :    (عربي) 1- (در تصوف) مكتبي كه وصول به حقيقت معرفت خداوند را از طريق رياضت و تهذيب نفس و تأمل جستجو مي‌كند؛ يكي از مراحل سلوك، معرفت؛ شناخت بر مبناي اصول مكتب تصوف؛ 2- (در قديم) شناخت، آشنايي.

معنی اسم و نام .  .   .   . هانی :    (عربي) 1- مسرور؛ 2- ميسر؛ 3- (اَعلام) 1) نام چند تن از مشاهير عرب؛ 2) نام يكي از ياران امام حسين(ع) در كوفه.

معنی اسم و نام .  .   .   . حامد :    (عربي) سپاس‌گزار.

معنی اسم و نام .  .   .   . رامين : (= رام، رامتين)، (اََعلام) نام عاشق ويسه، [اين كلمه در بعضی منابع مركب از «رام»به معني طرب و «ين»است به معني طربناك است]. + . رامتين.

معنی اسم و نام .  .   .   . مانی :    1- ماني (در لغت) به معني «انديشمند» است؛ 2- (اَعلام) [215-276 میلادی] بنيان‌گذار آئين مانوي، وي پسر «فاتك» بود و در ايام جواني به آموختن علوم و حكمت و غور و مطالعه در اديان زرتشتي و عيسوي و ساير دين‌هاي زمان خويش پرداخت و در 24 سالگي ادعاي پيامبري كرد و آئين خود را آشكار ساخت. آموزه‌هاي خود را در کتابی به نام شاپورگان نوشت و به نزد شاپور اول ساسانی برد و مورد پذیرش او قرار گرفت. ولی بعداً شاپور او را تبعید کرد و مانی به هند، تبت و چین رفت. در زمان هرمز به ایران بازگشت [272 میلادی] و مورد پذیرش شاه قرار گرفت و به انتشار آیین خود پرداخت. ولی بهرام اول جانشین هرمز او را دستگیر و محاکمه کرد و کشت. از کتابهای دیگر مانی ارژنگ بوده است.

معنی اسم و نام .  .   .   . آرتا : (اوستايي) مقدس، راست گفتار، درست كردار.

معنی اسم و نام .  .   .   . سيروان :  1- عربي شده ساربان؛ 2- (اَعلام) (= آب سیروان) نام رودی در غرب ایران، در استانهای کردستان و کرمانشاه به طول 100 کیلومتر، که با نام سیروان سنندج در جنوب غربی سنندج سرچشمه می‌گیرد و با سیروان مریوان در جنوب شرقی مریوان مخلوط می‌شود و در پاوه با نام سیروان پاوه (حُلوان) جریان می یابد و سرانجام به دیاله در عراق می‌ریزد.

معنی اسم و نام .  .   .   . اميرحسين : (عربي) امير خوب و نيكو، پادشاه نيك، حاكم صاحب جمال.

معنی اسم و نام .  .   .   . ژوبین : 1- ژوپين، زوبين، نيزه‌ي كوچك كه در جنگهاي قديم به سوي دشمن پرتاب مي‌كردند؛ 2- (اَعلام) نام پسر پيران. + زوبين.

معنی اسم و نام .  .   .   . عباس :    (عربي) 1- (در قديم) (صيغه‌ي مبالغه)، اخمو، عبوس؛ 2- شيري كه شيران از او بگريزند؛ 3- (به مجاز) بسيار شجاع و دلير؛ 4- (اَعلام) 1) عباسِ بن علي، ابوالفضل:  [قرن اول هجری] برادر ناتنی امام حسين(ع)، معروف به علمدار کربلا، قمر بنی هاشم و حضرت عباس(ع) که در جنگ کربلا همراه برادرش و پیش از او شهید شد؛ 2) نام سه تن از شاهان صفوی. عباس اول: ملقب به کبیر [996-1038 قمری] که در 18 سالگی پادشاه شد و سه سال بعد سرداری را که بانی سلطنت او شده بود کشت. پایتخت را از قزوین به اصفهان برد، ازبکان را از خراسان، ترکان را از غرب ایران و پرتغالیان را از خلیج فارس بیرون کرد؛ عباس دوم: [1052-1077 قمری] که در زمان او حمله‌ي روسها به مازندران دفع شد؛ عباس سوم: آخرین شاه صفوی [1145-1148 قمری] که کودک هفت ماهه بود و نادرشاه پس از برکنار کردن پدرش، تهماسب دوم، او را به سلطنت برداشت و سپس او را هم بر کنار کرد و خود پادشاه شد [1148 هجری] و پسر نادر بعداً او و پدرش را کشت [1152هجری] ؛ 3) عباس ابن المطلب: [قرن اول هجری] عموی پیامبر اسلام(ص) و جد خُلفای عباسی، که در جنگ بدر به دست مسلمانان اسیر شد و مبلغ گزافی برای آزادی خود پرداخت. او اندکی پیش از فتح مکه مسلمان شد؛ 4) عباس میرزا نایب السلطنه: (= عباس میرزا ولیعهد) [1203-1249 قمری] شاهزاده، دولتمرد و سردار ایرانی، ولیعهد فتحعلی شاه قاجار، فرمانفرمای آذربایجان و فرمانده‌ي کل سپاه ایران در جنگ با سپاه روسیه. نخستین دولتمرد ایرانی که در صدد نوسازی نظام حکومتی ایران برآمد.

 معنی اسم و نام .  .   .   . سامان :    1- سرزمين، ناحيه، محل، مكان؛ 2- ‌ترتيب و روش چيزي يا كاري، ثروت، دارايي، قوت، توانايي؛ 3- (در قديم) صبر، آرام و قرار؛ 4- (اَعلام) 1) جدِ خاندان ساماني كه او را «سامان خدات» مي‌گفتند؛ 2) نام شهری در شهرستان شهرکرد، در استان چهارمحال و بختیاری.

راژان :    1- (كردي) خوابيدن، جنبيدن گهواره؛ 2- (اَعلام) روستايي در بخش سلوانا، شهرستان اروميه.

 

چنانچه علاقمند به دیدن و مطالعه محبوب ترین نام ها و اسامی دخترانه همراه با معنی و ریشه آنها نیز باشید، کافیست روی لینک روبرو کلیک کنید.  .   .   .>>>   ( اسم های زیبای دخترانه)

 

منبع : مجله آلامتو

 

 

با سامانه جاب اینفو ( job info ) شغل خود را با هزینه کمتر از یک پیترا برای یک سال تبلیغ کنید

 خیلی ها دنبال شما می گردند!  دیده شوید

  • لیست یهترین اسم پسر
  • اسم های مدرن مردانه
  • معنی اسم های پسرونه
  • اسم های امروزی و معنی و ریشه هاش
  • اسم پسرانه
  • نام پسرونه و مردونه
  • انتخاب نام پسر بچه
  • برترین نام های پسر
۲ دیدگاه

در بحث‌‌ پیرامون این مقاله شرکت کنید!

علیسان جعفری
۴ فروردین ۱۴۰۰

عالی

پاسخ
علیسان
۴ فروردین ۱۴۰۰

مانند علی ۰۰۰۰ بزرگ وار

پاسخ

سایر پست ها در گروه اجتماعی

آمارهایی از میزان تحصیلات  زنان

آمارهایی از میزان تحصیلات زنان

سهم زنان در مقطع کارشناسی تا دکتری

رتبه جهانی دانشگاه های ایرانی

رتبه جهانی دانشگاه های ایرانی

رشته ها و دانشگاه‌های ایران در کجای رتبه‌بندی‌ تایمز هایر اجوکیشن قرار دارند؟

سونامی و تب مدرک‌گرایی در ایران

سونامی و تب مدرک‌گرایی در ایران

ایران بیشترین تعداد مراکز آموزش عالی در دنیا را نسبت به جمعیت خود دارد

چگونه باهوش تر شویم

چگونه باهوش تر شویم

با یک سری عادات روزانه در طی مدتی هوش خود را افزایش دهید.

زبان را در 33 روز فرا بگیرید

زبان را در ۳۳ روز فرا بگیرید

آموزش زبان با معلم یا بدون معلم، مسأله این است

پیش بینی طول عمر از روی شخصیت

پیش بینی طول عمر از روی شخصیت

طول عمر نوجوانان را می‌توان از روی شخصیت آنها پیش‌بینی کرد

بهترین مدل موی بانوان

بهترین مدل موی بانوان

چه مدل مویی به برای شما بهترین گزینه می باشد؟

تصادف با اتومبیل های چند صد میلیونی و راهکارها

تصادف با اتومبیل های چند صد میلیونی و راهکارها

همه چیز درباره قانون جدید تصادف با خودروهای لوکس

موش‌ها جوانتر از انسان ها

موش‌ها جوانتر از انسان ها

آیا روزه داری ادواری روند پیری را کند و روند لاغری را سریع‌تر می‌کند ؟

اگر میخواهید چشمان زیبا و جذاب داشته باشید بخوانید

اگر میخواهید چشمان زیبا و جذاب داشته باشید بخوانید

آموزش ساده چشمان جذاب داشته باشید